از صبح درگیر موتور خونه ی ساختمان بودم و خو بالاخره جمع و جور شد و کار اکی شد

اومدم بالا مصطفی تازه داشت بیدار میشد 

گوشیش زنگ خورد بی اینکه با من هماهنگ کنه آخرش گفت اکی فقط اینکه من آرشم میارم.

کجا!؟

ساحل جفرود ناهار میریم خانوادگی.

هیچی نگفتم و گذشت گذشت گذشت و دیدم توو ساحلم 

یه خانومی خیلی با عجله اومد سمتمون

آقا شما گوشیتون آیفونه!؟

نه!

سامسونگه پس؟

آره چی شده؟

هیچی داشتم عکس میگرفتم شما داخل کادرم بودید حیفم اومد ندم بتون.

ممنونم.

بعد از اِن ماه.دریا

حسمو نفهمیدم.

دریافت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

طراحی و چاپ آرش رز طلایی کشمش ضایعاتی Xe42 شکرگذاری سالم زيبا avazkhan CRM Channel Mark موزیک سنتر